پس
حضرت عباس ( علیه السلام ) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و ازآنها شب عاشورا را
برای نماز وعبادت مهلت خواست عمربن سعد درموافقت با این درخواست مردد بود
وسرانجام ازلشکریان خود پرسید که : چه باید کرد ؟
عمروبن حجاج گفت : سبحان الله اگراهل دیلم ( کنایه ازمردم بیگانه ) و
کفارازتو چنین تقاضائی می کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی.
قیس بن اشعث گفت : درخواست آنها را اجابت کن بجان خودم سوگند که آنها صبح فردا با توخواهند جنگید .
ابن سعد گفت : بخدا سوگند که اگربدانم چنین کنندهرگز با درخواست آنها موافقت نکنم .
و عاقبت فرستاده ابن سعد به نزد حضرت عباس
بن علی ( علیه السلام ) آمد و گفت : ما به شما تا فردا مهلت می دهیم
اگرتسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد واگر
سرباززدید ، دست ازشما برنخواهیم داشت .