دوست داشتن رهبری در وجود همه افراد از کوچیک تا بزرگ وجوددارد و همه دوست داران رهبری یاوران ولایت محسوب می شوند . وشما کاربرمحترم نیز جزو یاوران ولایت هستید .امیدوارم در پرتو الطاف خداوندی وبا رهنمودهای امام خامنه ای همیشه ودر همه اوقات پیروز و سربلند باشید.
سرم را تکیه داده بودم به شیشهی ماشینی که از لابهلای اتومبیلهای توی خیابان به سرعت میرفت تا به موقع برسیم خانهی مصطفی؛ به موقع یعنی زودتر از رهبر انقلاب.
مصطفی سر جمع 7 ماه و 7 روز بزرگتر از من بود و پسرش هم تقریباً همسن دخترم. فکر کردم به اینکه اگر اتفاقی – مثلاً تصادف- برایم پیش بیاید حال خانوادهام چطور خواهد شد؛ پدر، مادر، همسر، دخترم، برادرها و بقیه. از روی محبت، هیچ دلم نخواست که تصورشان بکنم؛ ولی چند دقیقهی بعد قرار بود برسم به خانهی جوانی همریش و همسنوسال خودم که اتفاقی برایش افتاده و حال خانوادهاش را تصویر کنم. خانوادهای که دیگر او را نخواهند دید.
یا ابوالفضل :
آموخته ایم از تو وفاداری را خون تو نوشت معنی یاری را
ای کاش که آب کربلا می آموخت آن روز زچشمت آبرو داری را ...
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به یکتایی قسم یکتا است عباس امیر کشور دلها است عباس
اگر چه زاده ام البنین است و لیکن مادرش زهرا است عباس
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یادم زوفای اشجع الناس اید وز چشم ترم سوده ی الماس اید
اید به جهان اگر اگر حسین دگری هیهات برادری چو عباس اید
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ای قدوقامت تو معنی قدقامت من ایکه الهام عبادت زوجودت گیرم
کربلا کعبه عشق است منم دراحرام شددراین قبله عشاق دوتاتقسیرم
دست من خوردبه ابی که نصیب تو نشد چشم من دیددراین اب روان تصویرم
باید این دیده ودستها بدهم قربانی تاکه تکمیل شود حج من وتقدیرم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
با خدا عباس وقتی دست داد . . . هر دو دست خویش را از دست داد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آهای عطر گل یاس آهای خدای احساس - تموم زندگیم فدای یک نگاه عباس
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلم مست و لبم مست و سرم مست بخون ای دل که صبرم رفته از دست
بخون ای دل محرم اومد از راه بخون اجر تو با عباس بی دست
شهید ای آسمان پاک مستی
شهید ای کهکشان ملک هستی
شهید ای دلبر دلداده ی دوست
شهید ای آشنای هر چه نیکوست
شهید ای فخر میدان دو عالم
تویی محو جمال نور خاتم
شما ای مالکان ملک عرفان
شما ای مصلحان نسل انسان
شما ای منجیان آسمانی
شما ای واژه های جاودانی
به ما فصل شهادت را نگویید
ز دست ما شقایق را مبویید
که ما در وادی متروک ماندیم
اسیر هر هوس مملوک ماندیم
که ما مرغ اسیر این دیاریم
به روز بی کسی یاری نداریم
نگاهی از سر اخلاص ما را
سبکبالان وفاداران خدا را
چو با عشق شما هم راز گردیم
پس از مردن ز نو آغاز گردیم
به شهر روضه ی رضوان رسیدید
و عطر عاشقی در ما دمیدید
خوشا جانی که مجنون شما شد
خوشا روحی که زین جا تا سما شد
...
سیف اله باقریها