نزدیک مغرب است خدایا چه می شود ؟
کشتی شکست خورده دریا چه می شود ؟
از لاله های خون جراحات زخم عشق
مقتل ز عمق فاجعه « دریاچه » می شود ؟
تا خیمهی تقرّب تو پر کشیده ایم
تو نور محض و ما ز تبار سپیده ایم
آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست
در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم
گودال بود و غربت بی انتهای من شد خیمه گاه مروه و مقتل صفای من از بسکه ازدحام در آنجا زیاد بود جایی نبود کشته ی بی سر ؛ برای من یک خنجر شکسته چرا بوسه می زند بر روی حنجر تو برادر به جای من یک نیزه آمد و سخنت را برید و رفت یک کعب نی رسید به داد صدای من پیراهن تن تو پر از رد پا شده است .... یا اشتباه میکند این چشم های من ؟ با تازیانه ها بدنم خوب آشناست من را زدند پیش تو ای آشنای من دیدند بی کسیم به ما طعنه ها زدند مانند مادر تو مرا بی هوا زدند
دیوار غصه بر سرم آوار شد حسین
تاریخ رنج فاطمه تکرار شد حسین
آییـنه صــداقت قلب تمام شهر
مجروح تازیانه زنــگار شد حسین
دیدم که دست بیعتشان بین آستین
از لاله های سرخ از آفتاب عشق این خاک روشنه
قلب تموم ما با دوست شیشه ای با دشمن آهنه
نســـل جــوون مــا پیــــروز جنـــگ شــــد
پــــیروز هــر نبــــرد هــر قــله ای که دیــد
راهـــی شــد و رســید،دنیــارو دوره کــرد
حـــالا میخــــوان کـه مـا از یــادمــون بره
یاد ستــــــــاره ها یاد ستــــــاره ها
هرچی میخوان میگن،هرچی میگن میخوان
این ماهـــــواره ها این ماهــــــواره ها
از خاطر ما خاطرات رو دشمن نمیتونه بگیره
هر مــوج یک دژخیمه اما تو آسمونه ما اسیره
یک روز یک شبه از اعتقادمون میخوان که بگذریم
هی قصــــه میبافـــن تا یــادمون بره باهم بـــرادریم
سبـــز و سفیـــــد و ســــرخ لبخنـــــد می زنیــــم
ما صـــــاف و ســـــاده ایم
از غــــرب تا به شـــــرق جنوب تا شمـــــال
یک خـــــانــــواده ایم
راهــــــی که مــا میـــریم راه رهــــا شــدن
راه رسیدنه تهدید میشـــه و لبخنـــد میـــزنه
این کشور منـــــه
ایـــــــــــــــــــران
بـــــالاتـــــــرین صـــــدا تــــو اوج ازدحـــام
سوز دعــــای مــــا سختــــی ایــــن روزاست
بامـــــا نمیمـــــــونه فردا بـــــــرای ماست
از خاطر ما خاطرات و دشمن نمیتونه بگیره
هر موج یک دشخیمه اما تو آسمون ما اسیره
به رسول الله گفتند:
به امیرالمومنین گفتند:
رسول الله را قبول داریم ولی تو را نهبه امام خمینی گفتند:
امام زمان عج الله را قبول داریمولی تو را نه
به سیدعلی اقا میگویند:امام خمینی را قبول داریم
ولی تو را نهبی بصیرتها همیشه یک قدم عقب ترند
گرد غم از همه چیز، از همه جا می گیرد
همه جا بر همه کَس می بارد
و تعلق دارد به جهانی از عشق . . .
ما هم در راستای موجی در ف
شما هم منتشر کنید ....
وقتی میخواهند برای من و تو جوک بگویند
می گویند یک روز " غضنفر " .....
در صورتی غضنفر یعنی " شیر ، مرد با صلابت و قوی " است و از قضا یکی از القاب حضرت علی (ع) است.
وقتی یک چیز از مــُــد افتاده به آن می گویند " جــواد "
و جواد به معنای " بخشنده و سخاوتمند " است
و از قضا از القاب امام محمد تقی (ع) است.
از اسم " بتول " برای مسخره کردن استفاده میکنند ، در صورتی که بتول یعنی
پارسا و پاکدامن که به صورت خیلی اتفاقی از القاب حضرت زهرا (س) و حضرت
مریم (س) هم هست.
در فیلم ها نام های تقی و نقی را به هزل می
آورند ، و تقی یعنی با تقوا و پرهیزگار و نقی به معنای پاک و پاکیزه است و
اتفاقا از القاب امام جواد (ع) و امام هادی ع...
وقتی میخواهند بانوان نیروی انتظامی را مسخره کنند میگویند " فاطی کماندو " ، چه جالب !!
و یا به جای نام مبارک حضرت ابوالفضل العباس (ع) میگویند ابرفرض
حال..،
این ما شیعیان و این ارادت ما به اهل بیت (ع)
در مبارزه با این فرهنگ غلط سهیم باشیم...
نگذاریم در طنزها و جوک هایشان از اسامی مقدس ائمه هدی (ع) استفاده کنند.
لطفا با هر توانی که دارید منتشر کنید
بوی عیدی ،بوی توپ، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهیدودی وسط سفرهی نو،
بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
شادی شکستن قلک پول،
وحشت کم شدن سکهی عیدی از شمردن زیاد،
بوی اسکناس تانخوردهی لای کتاب،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،
شوق یک خیز بلند از روی بتههای نور،
برق کفش جفشده تو گنجهها،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
عشق یک ستاره ساختن با دولک،
ترس ناتموم گذاشتن جریمههای عید مدرسه،
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آبتنی،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم
بوی گل سوسن و یاسمن آید
متن شعر:
بوی گل سوسن و یاسمن آید
عطر بهاران کنون از وطن آید
::
جان ز تن رفتگان سوی تن آمد
رهبر محبوب خلق از سفر آمد
::
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
::
بگذرد این روزگار،تلخ تر از تلخ
بار دگر روزگار چون شکر آید
::
بگذرد این روزگار تلخ تر از تلخ
بار دگر روزگار چون شکر آید
::
هر چه مجاهد ز بندو حبس در آید
مهر فساد و ستم دگر به سر آید
::
چشم یزید زمان ز حلقه در آید
رهبر محبوب خلق از سفر آید
::
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
::
بگذرد این روزگار،تلخ تر از تلخ
بار دگر روزگار چون شکر آید
::
بگذرد این روزگار تلخ تر از تلخ
بار دگر روزگار چون شکر آید