زمانهی عجیبی است.
برخی امام گذشته را عاشقند،
نه امام حاضر را! میدانی چرا؟
امام گذشته را هرگونه که
بخواهند تفسیر میکنند،
اما امام حاضر را باید فرمان ببرند! و
کوفیان، عاشورا را اینگونه رقم زدند!
یک تار موست...
فاصله بین خوب و بد...
زشت و زیبا...
دوست و دشمن...
شرک و توحید...
بهشت و جهنم...
بصیرت میخواهد
که بدانیم
در کدامین مسیر قدم می گذاریم.....
♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙
نزدیک مغرب است خدایا چه می شود ؟
کشتی شکست خورده دریا چه می شود ؟
از لاله های خون جراحات زخم عشق
مقتل ز عمق فاجعه « دریاچه » می شود ؟
تا خیمهی تقرّب تو پر کشیده ایم
تو نور محض و ما ز تبار سپیده ایم
آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست
در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم
گودال بود و غربت بی انتهای من شد خیمه گاه مروه و مقتل صفای من از بسکه ازدحام در آنجا زیاد بود جایی نبود کشته ی بی سر ؛ برای من یک خنجر شکسته چرا بوسه می زند بر روی حنجر تو برادر به جای من یک نیزه آمد و سخنت را برید و رفت یک کعب نی رسید به داد صدای من پیراهن تن تو پر از رد پا شده است .... یا اشتباه میکند این چشم های من ؟ با تازیانه ها بدنم خوب آشناست من را زدند پیش تو ای آشنای من دیدند بی کسیم به ما طعنه ها زدند مانند مادر تو مرا بی هوا زدند
دیوار غصه بر سرم آوار شد حسین
تاریخ رنج فاطمه تکرار شد حسین
آییـنه صــداقت قلب تمام شهر
مجروح تازیانه زنــگار شد حسین
دیدم که دست بیعتشان بین آستین
پس
حضرت عباس ( علیه السلام ) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و ازآنها شب عاشورا را
برای نماز وعبادت مهلت خواست عمربن سعد درموافقت با این درخواست مردد بود
وسرانجام ازلشکریان خود پرسید که : چه باید کرد ؟
عمروبن حجاج گفت : سبحان الله اگراهل دیلم ( کنایه ازمردم بیگانه ) و
کفارازتو چنین تقاضائی می کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی.
قیس بن اشعث گفت : درخواست آنها را اجابت کن بجان خودم سوگند که آنها صبح فردا با توخواهند جنگید .
ابن سعد گفت : بخدا سوگند که اگربدانم چنین کنندهرگز با درخواست آنها موافقت نکنم .
و عاقبت فرستاده ابن سعد به نزد حضرت عباس بن علی ( علیه السلام ) آمد و گفت : ما به شما تا فردا مهلت می دهیم اگرتسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد واگر سرباززدید ، دست ازشما برنخواهیم داشت .