حسین عزیز دلهاست وقتی رسید کربلا
گفت که اگه بمیرم ظلم و نمی پذیرم
آمده ام به کربلا زنده کنم دین خدا
خوبیا رو صدا کنم زشتیا رو جدا کنم
امده ام فدا کنم علی اصغرم را
سه ساله دخترم راقاسم واکبرم را
دست برادرم را