اسمانی ها

فقط خدا

اسمانی ها

فقط خدا

شهید



متوجه پیرمردی شدم که با پای پیاده تو مسیر می‌رفت. عباس پیاده شد،

از پیرمرد خواست که پشت سر من سوار موتور شود.

بعد از سوار شدن پیرمرد، به من گفت: دایی جان،

شما ایشان را برسون؛ من خودم پیاده بقیه راه رو میام.

پیرمرد را گذاشتم جایی که می‌خواست بره.

هنوز چند متری دور نشده بودم که دیدم عباس دوان دوان رسید؛

نگو برای آن‌که من به زحمت نیفتم، همه‌ی مسیر را دویده بود.

  شهید عباس بابایی

منبع : سایت صبح


برچسب‌ها: 

متوجه پیرمردی شدم که با پای پیاده تو مسیر می‌رفت. عباس پیاده شد،

از پیرمرد خواست که پشت سر من سوار موتور شود.

بعد از سوار شدن پیرمرد، به من گفت: دایی جان،

شما ایشان را برسون؛ من خودم پیاده بقیه راه رو میام.

پیرمرد را گذاشتم جایی که می‌خواست بره.

هنوز چند متری دور نشده بودم که دیدم عباس دوان دوان رسید؛

نگو برای آن‌که من به زحمت نیفتم، همه‌ی مسیر را دویده بود.

  شهید عباس بابایی

منبع : سایت صبح


نظرات 1 + ارسال نظر
خلوت خدایی جمعه 7 شهریور 1393 ساعت 17:24 http://vasekhoda.blogfa.com/

شهدا کجای کار بودنو ما کجای کاریم!!!!!
پست زیبایی بود عزیزم موفق باشی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.