بعضی ها حیف اند که تو این دنیا بمونن
حیف اند که گرد و غبار دنیا وجود آسمونی شونو فرا بگیره ….
بعضی ها انقدر که زلال اند به این دنیا
تعلق ندارن … اونها مثل چشمه اند …..
و خدا اونها رو می بره واسه خودش ….
و چقدر زیباست در آغوش خدا و محبوب
آرام گرفتن…. با ش ه ا د ت ……
اللهم ارزقنا ….
اقا جان سوالی ساده دارم از حضورت
که ایا زنده ام وقت ظهورت؟
اگر تو امدی من مرده بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعا کن دوباره جان بگیرم
بیایم در حضور تو بمیرم
....برای تعجیل در فرجشون صلوات....
گیرم که خانه هم نه، فقط آشیانه بود
آتش زدن به آن به کدامین بهانه بود
با زور ریختند گروهی به خانه مان
جایی که رفت و آمد آن محرمانه بود
چشمان میخ در آن دود کور شد
گم کرده راه رو به وجودم روانه بود
بعد از عذاب آتش و دیوار میخ در
وقت قلاف و مرحله ی تازیانه بود
گفتم خدا کند که نبیند چه می کشم
افسوس دید، دخترم آنروز خانه بود
...
زینب ببخش طاقت بازوم کم شده
از دستم این وسیله که افتاد شانه بود
مهر میان مادر و دختر به جای خود
این چند سال رابطه مان عاشقانه بود
امروز هم گذشت ولیکن برای تو
پایان لحظه های خوش کودکانه بود
آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف
چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف
هر چه اینجا هست چشمان مرا خون کرده استرنگ این دیوار خانه یک طرف، در یک طرف
گاه دلخون توئیم و گاه دلخون پدروای بابا یک طرف ای وای مادر یک طرف
از کنار تو که می آید به خانه ناگهانبر سر زانو می افتد مرد خیبر یک طرف
من چگونه پیرهن کهنه تن یارم کنمغصه تو یک طرف داغ برادر یک طرف
مثل آنروزی که افتادی می افتد بر زمینپیکر من یک طرف او یک طرف سر یک طرف
من دو بوسه می زنم جای تو و جای خودمزیر گردن یک طرف رگهای حنجر یک طرف
وای از آن لحظه که باید بنگرمسر ز روی نیزه افتاده، پیکر یک طرف
وای از آن لحظه که می ریزند بین خیمه هاگوشواره یک طرف خلخال و معجر یک طرف
این روزها خیلی دلم برات تنگ شده به اندازه ی تمام دنیا دلتنگتم خداجونم
نه اینکه تو کنارم نبودی نه..
تو همیشه کنارم هستی مطمئنم ولی ..
احتمالا دل من مریض شده که بودنت رو کنارم حس نمی کنم
ببخش میدونم حتما یه کار اشتباه کردم که اینجوری شدم و تو ازم ناراحتی
خدای قلب من.....منو ببخش
خیلی دوستت دارم خدای مهربونم
(کفش هم وقتی تنگ باشد زخم میکند)
(وای به حال دلی که تنگ شود.....)
ما هم در راستای موجی در ف
شما هم منتشر کنید ....
وقتی میخواهند برای من و تو جوک بگویند
می گویند یک روز " غضنفر " .....
در صورتی غضنفر یعنی " شیر ، مرد با صلابت و قوی " است و از قضا یکی از القاب حضرت علی (ع) است.
وقتی یک چیز از مــُــد افتاده به آن می گویند " جــواد "
و جواد به معنای " بخشنده و سخاوتمند " است
و از قضا از القاب امام محمد تقی (ع) است.
از اسم " بتول " برای مسخره کردن استفاده میکنند ، در صورتی که بتول یعنی
پارسا و پاکدامن که به صورت خیلی اتفاقی از القاب حضرت زهرا (س) و حضرت
مریم (س) هم هست.
در فیلم ها نام های تقی و نقی را به هزل می
آورند ، و تقی یعنی با تقوا و پرهیزگار و نقی به معنای پاک و پاکیزه است و
اتفاقا از القاب امام جواد (ع) و امام هادی ع...
وقتی میخواهند بانوان نیروی انتظامی را مسخره کنند میگویند " فاطی کماندو " ، چه جالب !!
و یا به جای نام مبارک حضرت ابوالفضل العباس (ع) میگویند ابرفرض
حال..،
این ما شیعیان و این ارادت ما به اهل بیت (ع)
در مبارزه با این فرهنگ غلط سهیم باشیم...
نگذاریم در طنزها و جوک هایشان از اسامی مقدس ائمه هدی (ع) استفاده کنند.
لطفا با هر توانی که دارید منتشر کنید
بخدا گفتم: " بیا جهان را قسمت کنیم، آسمون واسه من ابراش مال تو، دریا مال من موجش مال تو، ماه مال من خورشید مال تو ... ". خدا خندید و گفت: " بندگی کن، همه دنیا مال تو ... من هم مال تو ... " (حسین پناهی )
خدا خالق عشقه
محمد گل عشقه
علی مظهر عشقه
زهرا وجود عشقه
حسن نماد عشقه
حسین سالار عشقه
عباس ساقی عشقه
زینب شاهد عشقه
سجاد راوی عشقه
باقر کلام عشقه
صادق احیای عشقه
کاظم صابر عشقه
رضا ضامن عشقه
تقی جمال عشقه
نقی پاکی عشقه
حسن بقای عشقه
مهدی قیام عشقه
اینم دعای عشقه :
اللهم عجل لولیک الفرج
چهاردهم تیرماه هر سال یادآور یکی از تلخ ترین حوادث تاریخ انقلاب و
دفاع مقدس می باشد . روزی که در آن سردار سپاه اسلام حاج احمد متوسلیان و
سه تن از
همرزمانش در لبنان به اسارت مزدوران رژیم صهیونیستی در آمدند و
تاکنون اخبار ضد و نقیضی از سرنوشت این عزیزان منتشر شده که امیدواریم خبر
زنده بودن و در اسارت
بودنشان درست باشد و خاج احمد و یارانش روزی به میهن اسلامی برگردند .
در این مجال فرصت را غنیمت شمرده ضمن آرزوی سلامتی برای حاج احمد
متوسلیان شعری حماسی و طوفانی از شاعر بسیجی زنده یاد «محمدرضا آقاسی» را
تقدیم
شما عزیزان می نماییم .
«گر کشته و گر اسیری ای احمد !
در خاطر من نمیری ای احمد !
تا چرخ به دور خویش میچرخد
بر مصر دلم امیری ای احمد !
ای یک تنه از هزاران افزونتر !
اسب تو ز صد سوار افزونتر !
از نالهی هر چه لاله، دل خونتر
آلالهی از بهار افزونتر !
ای با نفس امام خو کرده !
زان رایحه کسب آبرو کرده
سرمست ز بادهی کلام او
توفیق شهادت آرزو کرده
یک قوم تو را شهید میخوانند
یک قوم تو را اسیر میدانند
اما چه کنم؟ که ناجوانمردان
تصویر تو را ز خویش میرانند
ای بلبل در چمن نگنجیده !
ای یوسف در وطن نگنجیده !
ای نور دو چشم پیر کنعانی !
زندانی در بدن نگنجیده !
تو کیستی؟ آن که نور نوشیده
پیراهنی از حضور پوشیده
تندیسهی غیرت و جوانمردی
بر ظلمت شام غم خروشیده
من کیستم؟ آن که در وطن مانده
در بند حجاب خویشتن مانده
چشمی به در امید خشکیده
در حسرت بوی پیرهن مانده
ای زمزم کوثری! مرا دریاب
وی پنجهی حیدری! مرا دریاب
دستان من هر تپش عطش دارد
وی لطف برادری! مرا دریاب
دریاب که بیتو سخت درماندم
در مصر غم تو در به درماندم
از پیرهنت حوالتی بفرست
بیبرگ عبور، پشت در ماندم
ای جبهه به خاک جبههها سوده
در معرکهها دمی نیاسوده
وی اسوه استقامت و ایثار
در مصر شکنجهها نفرسوده
ای گمشدهی حصار پیچیده
وی ماه به شام تار پیچیده !
دستان کدام فتنه رویت را
در هالهای از غبار پیچیده»