پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا حسن عسکرى (ع)
آینه ی قبله نما یا حسن عسکرى (ع)
—–
میلاد یازدهمین امام، و سیزدهمین کشتی نجات آقا امام حسن عسکرى (ع) بر شما مبارک باد.
بیا اصلا قرآن رو میذاریم کنار حجاب یه مساله عقلیه! هر عقل سالمی میتونه قبول کنه به یه خانم بگو حاضری شوهرت 99% عشقش مال تو باشه 1% واسه یه زن دیگه؟! کسی هست بگه حاضرم؟! پس همونطور که دوس داری شوهرت عشقش مال تو باشه جوری ازخونه بیرون نرو عشق شوهر مردمو بدزدی! یه جور لباس نپوش آرایش نکن که 1% عشق یه مردو مال خودت کنی زن مسلمان باید آنچنان در میان مردم رفت و آمد کند که علائم عفاف و وقار و سنگینى و پاکى از آن هویدا باشد!
چرا حجاب ؟چرا چادر؟
غنچه ازخواب پرید و گلی تازه به دنیا آمد.
خار خندیدو به گل گفت:سلام...وجوابی نشنید.
خار رنجید ولی هیچ هیچ نگفت،ساعتی چند گذشت.
گل چه زیبا شده بود ، دست بی رحمی آمد نزدیک.
گل سراسیمه زوحشت افسرد،لیک آن خار در آن دست خلید.
وگل از مرگ رهید،صبح فردا که رسید،خار باشنمی از خواب پرید.
گل صمیمانه به او گفت:سلام،گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود،اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود.
زندگی،عشق،اسارت،قهر،آشتی هم بی معنا بود.
سلام به دوستای خوبم.این شعری که من دربالا نوشتم در واقع خلاصه ای از اون چیزیه
که من میخوام بگم .
چرا چادر؟
من امروز میخوام به این سوال جواب بدم وبگم که چرا چادر را به عنوان حجاب برتر
قرار داده اند(منظورم اسلام هست).
بعضی ها میگن که چادر برای ما محدودیت ایجاد میکنه وخیلی سخته که چادربپوشیم.آره،
درسته که چادر در بعضی مواقع خیلی ماهارو اذیت میکنه.مثلا خود من که در شهری زندگی
میکنم که تابستانش یک ماه قبل از بهارشروع میشود ودمای هوایش بیشتر از 60درجه است
خیلی سخته که چادر بپوشم ولی وقتی گرمای هوا رو کنار میزارم وبه خوبی های چادر فکر
میکنم میبینم نه!گرمای شهر من در برابر اون پاکی که گیرم میاد هیچی نیست،مگه ممکنه
که گرمای شهر من از آتش جهنم سوزنده تر باشد؟قطعا نه.
ولی چرا چادر؟زن در نگاه اسلام ارزش والایی دارد و اسلام برای زن احترام بخصوصی قاعل است.
برای همین هم هست که روی حجاب زن تاکید فراوانی دارد.زن همیشه در نظر مرد زیبایی خاصی
دارد که باعث میشود آن مرد به سمتش جذب شود.دقیقا مانند یک گل . خیلی کم پیش میاد که شما
یک گل را ببینید و زیباییش را تحسین نکنید.بخصوص گل رز که فکر کنم هیچ کس نمیتواند از زیبایی و
بوی خوشی که دارد دل بکند وقتی که ما یک گل زیبا را روبه روی خودمان می بینیم ناخواسته مجذوبش
میشویم آهسته،آهسته به آن گل نزدیک نزدیک میشویم ،ابتدا از نزدیک از زیباییش خوب فیض میبریم
بعد کمی نزدیک تر میرویم وآن را بو می کنیم .بعداز کمی میبینیم نه ،دوست داریم که این گله میشه
با ماباشد وبوی خوشش را استشمام کنیم برای همین دست میبریم تا آن گل را برای خودمان بچینیم
ولی همین که دست میزنیم سریع عقب میپریم واز درد تیغ های گل ناله میکنیم ودیگر به آن نزدیک
نمیشویم ولی اگر آن گل تیغ نداشت آن دست به راحتی گل را میچید وبرای مدت کوتاهی آن را میبویید
ولی وقتی ولی وقتی که آن گل ژولیده شود و خاصیت خود یعنی تازگی رو از دست داد آن رابه گوشه ای
پرت میکند تازیر دست و پاها له شود.
الآن زن ها حکم گل وچادر حکم خار های گل را دارند.زن تاوقتی که یک محافظ به نام چادر دارد هیچ دستی
جرئت چیدن آن را ندارد ولی اگر آن خار و آن محافظ سیاه رنگ وجودنداشت به راحتی چیده میشد و بعد از
مدتی هم در گوشه ای رها میشد.
در کتاب جامعه شناسی دوم انسانی یک درس است که یکی از موضوعات این درس فرصت ها و
محدودیت هاست .یعنی محدودیتی که برای ما فرصتی ایجادمیکند . چادر ممکن است که یک محدودیتی
برایمان ایجادمیکند ولی در عوض فرصت پاک بودن رابه ما هدیه میدهد.
پس باور کنید که سوزانندگی آتش هیچ جای کره ی زمین به پای سوزانندگیآتشی که ما با بی حجابی
برای خوماندرست میکنیم نمیرسد.
امام حسن عسگری(علیه السلام):
برای منجی آخر الزمان حضرت مهدی(عج) غیبتی است
که جاهلان در آن سرگردان شده
و اشخاص باطل پسند در آن هلاک می شوند.
منبع: الامام المهدی ،ص1288
اﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮ ...ﺍﻣﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻓﺘﺮ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﻭ ﻭﺭﻕ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺻﻔﺤﻪ ﻫﺎﻱ
ﺍﻳﻨﺘﺮﻧﺘﻲ ﻳﺎ ﺳﺎﻳﺖ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻲ
ﺷﻨﺎﺳﻢ !. ﺣﺘﻲ ﮔﺎﻫﯽ ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ,ﺻﻔﺤﻪ ﯼ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺘﻢ ﻭ
ﺳﺎﯾﺘﻬﺎﻡ ﺭﻭ ﭼﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺍﻣﺎ ﻋﻬﺪﻡ ﺭﺍ ﻧﻪ !. ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ
ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻣﻦ ..ﺧﯿﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ ﺑﯿﺎ
ﻣﻨﺘﻈﺮﯾﻢ , ﻓﺪﺍﯼ ﻏﺮﺑﺘﺖ ... ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ
ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ
گردان کمیل ، کانال را پاکسازی می کرد تا به پاسگاه برسد...
کانال های ذوزنقه ای شکل، کار فرانسوی ها بود و دوشکاهای
سوار شده بر تانک های عراقی، مستقیم، جاده را می زدند.
روز سوم، ارتباط کمیل با مقر قطع شد. آخرین
حرف را بچه ها به حاج همت گفتند: حاجی
به امام بگو ما عاشورایی جنگیدیم ....
و حاج همت ، آنسوی بی سیم، فقط می
توانست سر به جعبه های مهمات بکوبد و اشک بریزد.
نه آب رسید و نه غذا. دوازده نفر با یک قمقمه
سر کردند، عراقی ها که به کانال رسیدند، اکثر
بچه ها از تشنگی شهید شده بودند. بقیه را
هم تیر خلاص زدند. بچه ها در قتلگاه ماندند
برای همیشه. قتلگاهی پر از لب های تشنه و
پر از لاله هایی که سال ها بعد نیز با یک سوراخ
درجمجمه های پر از گل پیدا شدند و شهید گمنام ، خوانده شدند...
